نگارش دوازدهم درس دوم نثر ادبی
موضوع: کنکور
موهایم را باد پریشان کرده، اما دلم را نمی دانم؟ نمی دانم کنکور با دلم چه کرده، نمی دانم ،قلم را چگونه در صفحه دفترم حرکت دهم که جملهای بنویسم درخور حالم! طوفان پریشانی؟ یا پریشانی طوفانی؟
روزهایم سخت می گذرد این روزها حسرت دوران کودکیم را می خورم که تنها نگرانیم حل مسئلههای ریاضی بود و خط کش معلمم.
گاهی با خودم می گویم نمایشگاهی بزنم و نقاشی هایی را که موقع درس خواندن برای کنکور می کشم ، به نمایش بگذارم، حتما نمایشگاهی زیبا ،هنری ودیدنی خواهد شد.
هر ده دقیقه ای که درس می خوانم دو ساعت کتاب را ورق می زنم، ببینم چند صفحه مانده و غرق افکارم می شوم ،در خیالاتم سیر می کنم وخوشم باخیالبافی هایم و اگر وقت شد در این فاصله درس هم می خوانم.
پدرم میگوید:
”نگران نباش دخترم اگر هم رتبه ی خوب نیاوردی ، مشکلی نیست! بالاخره مملکت به حمال هم نیاز دارد
می گوید:"اگر بیست نفر مانده به آخر هم بشوی بازهم در محله برایت شیرینی پخش می کنم و جشن می گیرم !
از حرف پدر ،خوشحال می شوم می پرسم:چرا؟
می گوید:”چون خوشحال می شوم ببینم، بیست نفر از تو خنگ تر هم در ایران هست
با این امیدواریهایی که پدرم می دهد می ترسم در دریای محبتش غرق شوم وبه روز کنکور نرسم.
هراس دیگر من این است که بعد از پشت سر گذراندن این غول دوسر ،کنکور، وقتی رتبهام را که برای دوستانم ارسال می کنم خوشحال شوند وفکر کنند برایشان شارژ ایرانسل فرستاده ام و من شرمنده شان شوم .شاید برای همین است که گفته شده : " رتبه کنکور شخصی است لطفاً سوال نفرمایید.حتی شما دوست عزیز! "
بگذریم.
بیایید کمی جدی باشیم.
ای کاش برمی گشتیم به آن دوران. یعنی؛دوران کودکی.
کودک که بودم میگفتند:”تا کی می خواهی کودک بمانی بزرگ شو!
بزرگ شدم گفتند:”کودک درونت را زنده نگه دار و من همیشه تشنه کودکی ماندم.
ای کاش کودکی ام مانند دوچرخه قراضه ام همیشه پنچر می ماند وبزرگ ترین شیطنتم نقاشی با مداد رنگی ، روی دیوار می ماند.
ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم و در واقع کنکور برایم مفهومی نداشته باشد.
باری، خدا بزرگ است ناامید نباش، هنوز هم دیر نشده به خودت بیشتر نگاه کن بیشتر از این ها چهره ات را در آینه ی قدی اتاقت تحسین کن.گاهی خودت را نیمه گمشده خودت بدان شاید روزی دلت برای امروزت هم تنگ شود!
گذر زمان از آنچه در آینه می بینی به تو نزدیک تر است. وکنکور هم مثل گذر زمان.
نویسنده:معصومهگوهری
دوازدهم انسانی،قوچان
دبیر:سرکار خانم تحقیقی
درباره این سایت